پیشنهاد می شود قبل از مطالعه این بخش، بخش های قبلی این مقاله را از طریق لینک های زیر مطالعه نمائید:
استراتژی دیجیتال (بخش اول – بخش دوم – بخش سوم – بخش چهارم (موردکاوی ۱) – بخش پنجم)
مدل کسب و کار دیجیتال (بازکشف نیاز خام مشتری – کنش متقابل مشتری – کالا و خدمات – مدل اقتصادی)
هماهنگ کردن فرایندهای عملیاتی با فرانت اند به منظور فعلیت بخشیدن به آرمان کسب و کار
ارتباط با مشتری امری ضروری است، محصول و خدمات باکیفیت امری لازم است، مدل اقتصادی نوآورانه اجتناب ناپذیر است، اما اگر فرایندهای عملیاتی نباشد همه ی آن ها هیچ و پوچ اند. فرایندهای عملیاتی آخرین گام ضروری در ترجمان استراتژی تجاری به واقعیت است. چه فرایندهای عملیاتی موجود را بهبود دهیم و چه برای بازتعریف کامل استراتژی تمهیدات عملیاتی بیندیشیم، اگر فرایندهای عملیاتی درست را به کار نبریم نتیجه ی مطلوب حاصل نخواهد شد.
در جلسات کارگروه گردهمایی اقتصاد جهانی به زودی معلوم شد که به کارگیری فرایندهای عملیاتی درست در جهان دیجیتال کار دشواری است. تقریباً تردیدی نیست که تا به امروز، در سرمایه گذاری دیجیتال هدر رفت پول بیشتر از کسب درآمد بوده و اکثر این پول ها هم در فرایندهای عملیاتی هزینه می شود. سرمایه گذاری درست، انتخاب بهترین تکنولوژی و پیداکردن شایسته ترین فروشنده ها چالش های اولیه است. تلفیق آن تکنولوژی های دیجیتال و شیوه های کاری با فرایندهای عملیاتی موجود چالش های بعدی است. تا همین جا جلو رفتن هم کار سختی است، حتی برنامه ریزی های دقیق هم به ندرت آن ارزش آفرینی که ظرفیتش را دارند محقق می کنند.
اگر در مراحل اولیه فرایندهای عملیاتی را در استراتژی دیجیتال محور تعریف کنیم این اطمینان حاصل می شود که بتوانیم اهداف کسب و کار را با اجرای فرایندهای عملیاتی هماهنگ کنیم. چون بسیاری از هزینه ها در فرایندهای عملیاتی صورت می گیرند ـ از فراهم کردن مواد خام تا تولید، لجیستیک و مدیریت زنجیره ی عرضه ـ اگر شرکتی بتواند تلفیق دیجیتال هوشمند [فرایندهای عملیاتی] را انجام دهد ارزش فراوانی کسب می کند. تعریف فرایندهای عملیاتی در مراحل اولیه در فهم اینکه شرکت چه جایگاهی دارد بسیار ضروری است. از این گذشته، اگر تحول اساسی و از صفر تا صد در دستور کار قرار داشته باشد، فرایندهای عملیاتی می توانند تعیین کنند که چه ظرفیت های تازهای لازم است افزوده شود و چگونه می توان آن ظرفیت ها را کسب کرد.
با توجه به حجم سرمایه گذاری لازم برای اجرای بسیاری از استراتژی های دیجیتال، و نیاز این استراتژی ها به انعطاف پذیری و آزمایشگری، هماهنگ سازی استراتژی با فرایندهای عملیاتی از اهمیت هرچه بیشتری برخوردار شده است. این هماهنگ سازی، علاوه بر ایجاد بهبود در کیفیت اجرا، می تواند فرصت های جدید عمده را نیز تشخیص دهد. هدف از دیجیتال کردن فرایندهای عملیاتی در گذشته این بوده که هزینه را کاهش دهد چون ربات ها و اتوماسیون هزینه ی تولید در واحد را کاهش می دهند. اما تکنولوژی های دیجیتال خیلی بیشتر از کاهش هزینه ها به کار می آیند؛ حالا انعطاف پذیری است که پایین ترین هزینه ی تولید در بسیاری صنایع را رقم می زند.
یک مثال صنعت نیمه رساناها است؛ این صنعت با تکنولوژی خاصی که دارد هر دو سال یک بار چرخه ی تولید را ارتقا می دهد و البته مقدار سرمایه ی این صنعت نیز بهت آور است (تخمین ها متفاوت است اما یکی از شرکت کنندگان در کارگروه می گوید یکی از ماشین آلات را اگر الان بسازند بیش از پانزده میلیارد دلار سرمایه می خواهد.) بازیگرانی که بخواهند در رقابت بمانند باید زمان انتظار بازار را اولویت دهند و آنگاه به سرعت کارخانه های خود را پر کنند تا از پیشتازی خود استفاده ببرند. شرکت ها با استفاده از ابزارهای دیجیتال (مثل برنامه ریزی دیجیتال برای ساخت و زمان بندی fab ـ کارخانه ی تولید ریز تراشه یا میکروچیپ)، فروش دیجیتال و فرایندهای عملیاتی دیجیتال می توانند چابکی و انعطاف پذیری خود را بالا برده و بدین ترتیب استفاده از ظرفیت کارخانه را بیشینه کنند.
تکنولوژی های دیجیتال می توانند فرایندهای عملیاتی را انعطاف پذیر کنند و به شرکت اجازه دهند با گذر زمان متحول شود و در فضای رقابتی موجود ممتاز گردد. شرکت ها با تکنولوژیهای دیجیتال، محصولات خود را سفارشی سازی کنند و با ارتقا نرم افزارها کارکردهایی به سخت افزار موجود بیفزایند. تسلا با خودروهای خود همین کار را می کند، یعنی با ارتقا نرم افزار، قدرت اسب بخار یا قدرت باتری خودردو ها را افزایش می دهد. در مورد اپل هم باید گفت توانایی این شرکت در هماهنگ سازی زنجیره ی بزرگ و پیچیده ی عرضه ی محصول و بسیج این زنجیره هنگام عرضه ی محصول جدید، مؤلفه ی کلیدی هر چند کمتر شناخته شده ی موفقیت شرکت است.
دخالت دادن تکنولوژی دیجیتال در فرایندهای عملیاتی شرکت موجب طرح چند پرسش بغرنج می شود. کدام بخش یا بخش ها از فرایندهای عملیاتی شرکت را باید درون سازمانی کرد و در تصرف شرکت داشت و کدام بخش یا بخش ها را برون سپاری کرد یا به شبکه ای از اشخاص ثالث سپرد. سنسورهای انبار یا الگوریتم هایی که داده های سنسور را به اطلاعات مفید تبدیل می کنند می توانند نقطه ی آغاز برای نوآوری محصول جدید یا دگرگونی استراتژیک باشند. اما آیا آن شرکت می خواهد در سنسورها یا هوش مصنوعی پیشتاز باشد یا بهتر است در نوآوری های مربوط به طراحی اکوسیستم فعالیت کند؟
وقتی نوآوری می آید، سنت باید برود. به منظور پرهیز از پیچیدگی مضاعف و ساختار هزینه کرد مضاعف، تحول حقیقی در فرایندهای عملیاتی مستلزم آن است که با ورود ظرفیتها و امکانات نو، ظرفیت ها و امکانات قدیمی کنار گذاشته شوند. به همین ترتیب، فرایند های بالادستی و پایین دستی باید بازطراحی شوند تا ارزش کامل سرمایه گذاری دیجیتال به فعلیت درآید. در بسیاری از سرمایه گذاری های دیجیتال وضع این گونه است که شرکت ها اول فرایندهای موجود را ساده می کنند و آنگاه تکنولوژی های دیجیتال جدید را به کار می برند تا ساختار جدید را حمایت کنند.
بخش بعدی:
ما گروهی از مدیران و متخصصان مدیریت، مهندسی، استراتژی و بازاریابی با تجربه بین المللی هستیم که در پی ارتقای سطح دانش کاربردی مدیریت در پهنه صنعت و تجارت کشوریم. در این راه آماده ارایه خدمات در شاخه های کسب وکار گوناگون و صنایع مختلف هستیم.
آدرس: تهران، دهکده المپیک، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده مدیریت و حسابداری
شماره تماس: ۰۹۱۹۸۳۶۶۳۶۱
ایمیل: Ibc.consulting2020@gmail.com
استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.