والمارت، گوگل، اقتصاد جهان، جهانی شدن، استراتژی، نیمه جهانی شدن، استراتژی، کتاب نیمه جهانی شدن و بازتعریف استراتژی، محمدرضا کریمی علویجه، بازتعریف استراتژی، مدیریت جهانی، استراتژی های جهان شمول، بازرگانی بین الملل، فاصله بین کشورها
بیایید چارچوب کیج را بهمنظور بررسی یک موضوع مشخص که غالبا از من خواسته میشود در مورد آن اظهار نظر کنم، مورد بررسی قرار دهیم؛ از دیدگاه شرکتهای آمریکایی، دو کشور هند و چین چگونه مقایسه میشوند. این مقایسه در جدول ۱ خلاصه شده و در پاراگرافهای زیر همراه با جزئیات شرح داده میشود.
عوامل فرهنگی: منبع اصلی قرابت فرهنگی هند با ایالات متحده، استفاده گسترده از زبان انگلیسی است. مجموع هندیهایی که به زبان انگلیسی آشنا هستند از ۱۰۰ میلیون تا بیش از ۳۰۰ میلیون برآورد میشود که ما انتهای کمتر این دامنه را در نظر میگیریم. اما در کل نسبت به کشور چین، تعداد این افراد بیشتر است. این گونه تصور میشود که چین از لحاظ اندازه و گرایش تجاری در مناطق مختلف، بر هند مزیت دارد. اگرچه پراکندگی هندیها در ایالات متحده از لحاظ سطح تحصیلات و تازه واردان بالاتر بوده و احتمال استخدام آنها در حوزه تکنولوژی بیشتر است.
پیامد ویژگیهای فرهنگی یک جانبه در این دو کشور چندان محسوس نیست. کشور چین از لحاظ زبانی و نژادی همگونی بیشتری دارد. اما اگر این مسئله سرعت پیشرفت را کند نماید یا انزوای بیش از حد چینیها را درپی داشته باشد، باعث کمرنگشدن این مزیت میشود. در حالیکه ساختار اجتماعی طبقاتی کشور هند در زمینههای گستردهتر، اسفناک است اما نخبگان هندی مقیم غرب میتوانند روابط اقتصادی هند-آمریکا را مستحکم سازند.
عوامل اجرایی: استعمار کشور هند توسط بریتانیا، وجه تشابهاتی بین هند و ایالات متحده بوجود آورده است. مهمترین این وجوه تشابه این است که سیستمهای قانونی در هر دو کشور براساس قانون رایج انگلیسی است و تاکید آن بر رویههای قضایی و انطباق با شرایط محیطی میباشد. در مقابل، سیستم قانونی کشور چین وابسته به قانون مدنی با نسخه آلمانی است و تاکید آن بر اصول مطلق میباشد و بنابراین نیازی به تفسیر ندارد. علاوه براین روابط سیاسی هند و ایالات متحده همچنان بسیار نزدیک به یکدیگر است. البته این وضعیت بسته به شرایط تغییر خواهد کرد اما چیزی که در تمایلات سیاسی بین ایالات متحده و هند تقریبا قطعی است، دوام این روابط حداقل برای چند دهه آینده است. چشمانداز شاخصهای سیاسی و مدیریتی یک جانبه به چارچوب زمانی اتخاذ شده بستگی دارد.
در کوتاهمدت بنظر میرسد که شرکتهای چندملیتی در کشور چین در مقایسه با هند با موانع مدیریتی و سیاسی کمتری در کسب و کار خود مواجه هستند. این مزیت تا حدودی ناشی از وجود مناطق خاص اقتصادی همچون هنگکنگ و نرخهای مالیاتی ترجیحی و آسان در چین میباشد. اما در بلندمدت کشور چین با چالشهای عظیمتری نسبت به هند در حوزه قانونگذاری، حفاظت از داراییهای شخصی، بازسازی بانکها و موسسات ورشکسته دولتی و برخورد با تغییرات سیاسی مواجه میباشد.
عوامل جغرافیایی: فاصله شهر چنای[۴] (در هندوستان) تا لانگ بیچ[۵] کالیفرنیا که شلوغترین بندر کانتینر ایالات متحده میباشد، ۶۰ درصد دورتر از فاصله شانگهای تا این بندر است. اما فاصله حمل و نقل بیشتر کالیفرنیا تا هند فقط بخشی از مسائل لجستیکی هند است. بنادر هند، محدود و کند میباشد و زمان تخمینی حمل و نقل از هند به ایالات متحده ۶ تا ۱۲ هفته است، درحالیکه این زمان برای چین دو تا سه هفته بوده و این مسئله نشانگر زیرساختهای ضعیف دولتی در هند است.
نکته جغرافیایی دیگر این است که چین در منطقه پر نوسان شرق آسیا پویا عمل می کند و شرکای منطقهای آن بیش از نیمی از سرمایهگذاری مستقیم خارجی درونمرزی و سه چهارم از واردات را در این کشور انجام میدهند. روابط تجاری چین با ایالات متحده از طریق این شبکه تجاری گسترده برقرار است و تقویت میشود. در مقابل، هند در یک ناحیه کمتر پویای اقتصادی و دور واقع شده و تجارت این کشور با همسایگان آسیای جنوبی به کمتر از ۵ درصد از کل تجارتش میرسد.
عوامل اقتصادی: فاکتورهای یک جانبه در این قسمت اهمیت خاصی دارند. طبق گزارشات، اقتصاد چین بیش از دوبرابر بزرگتر از اقتصاد هند است. اگرچه آمار رسمی چین ممکن است در اعلام نرخ رشد اقتصادی واقعی کشورش ۲ الی ۴ درصد اغراق کند. علاوه براین کشور چین در بسیاری از محصولات درآمدزا، ۵ برابر، بازار بزرگتری نسبت به هند دارد، این امر بیانگر تاثیر سرانه بالاتر تولید ناخالص داخلی است. بهرهوری نیروی کار در چین و همچنین درآمد کارکنان بالاتر بوده و کارکنان این کشور عموما تحصیلات بالاتری دارند ولی به علت سیاست تکفرزندی در چین تا حدودی با چشمانداز جمعیتی بدتری مواجه است. هند نیز در برخی از زمینهها (مثل مدیران باتجربه و فارغ التحصیلان انگلیسی زبان) بهتر عمل کرده است. کشور چین تا به امروز در انتقال نیروی کار از بخش کشاورزی به بخش تولیدی به نتایج بهتری دستیافته و با اختصاص سرمایه داخلی بیشتر، نرخ ذخایر رسمی آن به ۴۰ الی ۴۵ درصد از تولید ناخالص داخلی رسیده است؛ درحالیکه این نرخ برای هند ۲۰ تا ۲۵ درصد است.
یکی از دلایل افت فراوانی سرمایه در چین آن است که سرمایه بازگشتی این کشور از ارزش افتاده، یا منجر به سرمایهگذاری بیش از حد به ویژه در ساخت و ساز و زیرساختها شده است. کمپانیهای هندی غالبا سود بیشتری بدست می آورند. علاوه بر این، بهترین شرکتهای داخلی هند در مقایسه با شرکتهای چینی معمولا حمایت کمتری از جانب دولت خویش دریافت کردهاند که شاید علت آن نظاممندتربودن شرکت های هندی در رویکرد سرمایهگذاری باشد.
۲۰ درصد از محصولات صنعتی چین به مصرف شرکتهای خارجی میرسد که این میزان در هند کمتر است. شرکتهای سرمایهگذاری خارجی تاثیر بهسزایی بر صادرات چین دارند؛ به گونه ای که مشاهده می شود سهام خارجیان به بیش از ۵۰ درصد از کل سهام و ۸۰ درصد در بخشهای با ارزش افزوده بالاتر رسیده است. ازآنجائیکه شرکتهای خارجی در هند کمتر از ۱۰ درصد از کل صادرات هند را در اختیار دارند و صادرات هند اخیرا به یک دهم صادرات چین رسیده است؛ صادرات اسمی شرکتهای خارجی در رابطه با چین تقریبا پنجاه برابر بیشتر از هند است. این ارقام همچنین نشانگر مقادیر نسبی توسعه زنجیرههای تامین در این دو کشور میباشد.
اگر بخواهیم مطالب فوق را خلاصه کنیم باید گفت، چین بهطورکلی در بسیاری از زمینههای اقتصادی و جغرافیایی برای سرمایهگذاران آمریکایی جذابتر بنظر میرسد، اما در تعدادی از زمینههای فرهنگی و اجرایی جذابیت کمتری دارد.
چهار نکته را نیز می توان به مثال ارائه شده اضافه نمود. اول اینکه انتخاب دیدگاه امری کلیدی است. از دیدگاه غرب اروپا، این مقایسه متفاوت بنظر میرسد؛ چین از لحاظ جغرافیایی دورتر است و از طرف دیگر هندیها از نظر زبانی ارتباط نزدیکتری با اروپای غربی دارد.
دوم اینکه هم چین و هم هند کشورهای بسیار بزرگ و با تنوع داخلی فراوان میباشند. برای مثال مناطق ساحلی هردوکشور در مقایسه با مناطق داخلی کشور، تنوع بیشتری دارند. به این معنا که چارچوب کیج را میتوان هم به صورت درون کشوری[۶] و هم به صورت بینالمللی[۷] اعمال نمود. بهعنوان مثال شرکت سنت گوبین[۸]، تولیدکننده شیشه، با تمرکز بر ساحل جنوبی هند از رقبای خارجی و دیرینه هند سبقت گرفته است.
سوم اینکه بسیاری از مقایسههای بین هند و چین متمرکز بر ستون آخر جدول ۱ میباشد. بهویژه قسمتهایی که مربوط به بازارهای بزرگتر و با بهرهوری بیشتر کارکنان در چین می شود. اما این جدول خاطرنشان میکند که اگر دیدگاهمان را وسعت دهیم، از قرابت فرهنگی و اجرایی هند و ایالات متحده به نتیجهای غیرمنتظره دست مییابیم. این قرابت اتفاقی نیست بلکه دوبعد از چارچوب کیج میباشد که اغلب از آن چشمپوشی میشود.
نکته چهارم بسط منطقی نکته سوم است. به احتمال زیاد هند بهعنوان یک مقصد سرمایهگذاری در صنایعی که حساسیت بیشتری به فاصله فرهنگی و اجرایی دارند، در مقایسه با چین از جذابیت بیشتری برخوردار است. صنعت خدمات نرمافزاری مثال خوبی است. از نظر فرهنگی صنعت نرمافزار، کسب و کاری است که تسلط به زبان انگلیسی در آن دارای اهمیت خاصی است و دراین صنعت پراکندگی هندیها در ایالات متحده بهطور مستقیم موثر بوده است. طبق گزارشات متعدد بیش از یک سوم نیروی کار شرکتهای فنآوری در سیلیکونولی[۹] را هندی ها تشکیل می دهند و از طرفی این گروه اجرای ۱۰ درصد از طرح های با تکنولوژیهای جدید را بر عهده دارند. علاوه بر این فاصله جغرافیایی از ایالات متحده روزبه روز اهمیت خود را ازدست میدهد؛ بهخصوص اینکه هند به سمت توسعه مناطق دور از کشور پیش میرود و از تعداد زیاد فارغ التحصیلان نیز منفعت اقتصادی عایدش میشود.
نتیجه: دو سوم خدمات نرم افزاری انتقالی به ایالات متحده توسط هند انجام میشود درحالیکه این میزان برای چین تقریبا یک دهم است. در بخش بعد، مثال نرمافزار را با محوریت چارچوب کیج در حوزه صنعت مورد بررسی قرار خواهیم داد.
[۱]. Robert Louis Stevenson
[۲]. Diaspora
[۳]. Enclave economy
[۴]. Chennai
[۵]. Long Beach
[۶]. Intranationally
[۷]. Internationally
[۸]. Saint-Gobain
[۹]. Silicon Vallye
ما گروهی از مدیران و متخصصان مدیریت، مهندسی، استراتژی و بازاریابی با تجربه بین المللی هستیم که در پی ارتقای سطح دانش کاربردی مدیریت در پهنه صنعت و تجارت کشوریم. در این راه آماده ارایه خدمات در شاخه های کسب وکار گوناگون و صنایع مختلف هستیم.
آدرس: تهران، دهکده المپیک، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده مدیریت و حسابداری
شماره تماس: ۰۹۱۹۸۳۶۶۳۶۱
ایمیل: Ibc.consulting2020@gmail.com
استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.