“هیچ سرزمین خارجی وجود ندارد. تنها مسافر است که خارجی است”
رابرت لوئیس استیونسن[۱]، ۱۸۸۳
والمارت، گوگل، اقتصاد جهان، جهانی شدن، استراتژی، نیمه جهانی شدن، استراتژی، کتاب نیمه جهانی شدن و بازتعریف استراتژی، محمدرضا کریمی علویجه، بازتعریف استراتژی، مدیریت جهانی، استراتژی های جهان شمول، بازرگانی بین الملل، فاصله بین کشورها
فصل اول کتاب بر وضعیت نیمهجهانی شدن در دنیای واقعی تمرکز داشت که در آن همچنان مرزها اهمیت دارند. در این فصل به چرایی اهمیت مرزها میپردازیم. در پاسخ به این سوال، یکی از واضح ترین دلایل آن است که بزرگترین تفاوتها در مرزها ایجاد می شود. اما موضوع کم اهمیت تر، چگونگی تفکر در مورد این تفاوتها است و بهجای اینکه تفاوتها را در مقابل تشابهها در شرایط مطلق در نظر بگیریم، درجاتی از تفاوت را مشخص میکنیم. این کار با مدلسازی تفاوتها برحسب فاصله بین کشورها در چهار بعد فرهنگی، اجرایی، جغرافیایی و اقتصادی (ابعاد چهارگانه کیج) انجام می یابد. چارچوب کیج، نه تنها به شناسایی تفاوتهای کلیدی در شرایط خاص کمک میکند بلکه بینشی را در مورد تفاوت میان تفاوتها (تفاوتهای میان جوانب چهارگانه) فراهم میآورد که مبنایی برای شناسایی کشورهایی است که نسبتا به یکدیگر نزدیکاند یا از هم فاصله دارند.
این فصل با شرح مختصری از دو مثال گوگل و والمارت[۲] آغاز می گردد. در این دو مثال تاثیر ابعاد فاصلهای کیج نشان داده می شود و در ادامه شواهد نظاممندی که معلوم میسازد ابعاد فاصلهساز موضوع مهمی است به طور خلاصه بررسی میشود. در این راستا، شواهدی نظاممند ارایه می شود و با ارایه تحلیلی مقایسهای از کشور چین در مقابل هند از نقطه نظر ایالات متحده، چارچوب کیج به تفضیل شرح داده می شود. در ادامه ویژگیهای صنعت و این که در چه شرایطی صنعت بر انواع مختلف فاصلههای فرهنگی[۳]، اجرایی[۴]، اقتصادی[۵] و جغرافیایی[۶] میان کشورها اثر می گذارد، تاکید می شود. این بدان دلیل است که چارچوب کیج کمتر در مقایسه چند صنعت و بیشتر برای یک صنعت خاص استفاده می شود. این فصل با بررسی برخی کاربردهای مدل کیج به پایان میرسد. همچنین در بخش دوم این کتاب، چارچوب کیج در بحث استراتژیهای جهانیسازی و اهرمهای استراتژی مورد استفاده قرار میگیرد.
مشکلات گوگل در روسیه و چین که در فصل اول به آن پرداخته شد، تمامی ابعاد چارچوب فاصلهای کیج را در بر میگیرد:
دومین مثال در این رابطه کمپانی والمارت، بزرگترین شرکت جهان در زمینه فروش می باشد. این شرکت بهطورکلی در ایالات متحده بسیار خوب عمل کرده است، اما هنگام ورود به بازارهای جهانی و با توجه به ابعاد فاصله کیج با مشکلات فراوانی روبرو شد. علیرغم مشکلات در حوزه کارکنان و موضوعات غیرتجاری، این شرکت همچنان به بازار آمریکا وابسته است. فروش بینالمللی والمارت نسبت به دیگر رقیبان با سرعت بیشتری در حال رشد است اما با این همه این فروش بینالمللی نسبت به فروش داخلی در ایالات متحده بهطور قابل ملاحظهای از نظر سودآوری پایین تر است. چرا؟
اگرچه عوامل زیادی در این عملکرد ضعیف دخالت دارند اما عاملی که در این فصل مورد بررسی قرار می گیرد، بیتوجهی والمارت به فاصله میان کشورها است. سالها پیش از آقای لیاسکات[۷] درباره چشمانداز بینالمللی والمارت سوال شد و او در پاسخ بیان کرد: “هنگامیکه ما آرکانزاس[۸] را ترک کردیم و به مکان دیگری ۶۰۰ مایل دورتر از آرکانزاس، یعنی آلباما[۹]رفتیم، بعضیها گفتند که با مشکلات فراوانی مواجه خواهیم بود و به تلاش بیشتری نیاز داریم. ما حتی برای بررسی فواصل فرهنگی میان آرکانزاس و آلباما، کارشناس استخدام کردیم. بعد از آن گفتند سبک ما در نیویورک[۱۰] و نیوجرسی[۱۱] موفقیتآمیز نخواهد بود”. منظور سخن او مشخص است: سبک بازرگانی[۱۲] این شرکت در منطقه بومی خودشان خوب است و بنابراین در سراسر جهان نیز موفق خواهد بود.
نتیجه قابل پیشبینی بود: والمارت مبنای سبک بازرگانی خود را از ایالات متحده به سایر نقاط جهان منتقل کرد و در کشورهایی که از نظر چارچوب فاصله کیج نزدیک بود، نسبت به کشورهای با فاصله بیشتر، به نتایج بهتری دست پیدا کرد.
سودآوری والمارت در سال ۲۰۰۴ در بازارهای بینالمللی را در نظر بگیرید. پیشبینی ما در شکل ۲-۱ نشان میدهد از بین ۹ کشور، تنها در ۴ کشور فروش با سودآوری همراه بوده است. مکزیک[۱۳]، انگلیس[۱۴]، کانادا[۱۵] و پورتوریکو[۱۶]. نکته جالب توجه این بود که کشورهای سودآور در تمامی ابعاد چهارگانه کیج با ایالاتمتحده شباهت داشتند؛ چیزی که در ۵ کشور دیگر، وجود نداشت.
شکل ۲-۱: سود عملیات بینالمللی شرکت والمارت برحسب کشورها در سال ۲۰۰۴
علیرغم دو مثال بیان شده که در آن فاصلههای چهارگانه به کاهش عملکرد منجر شده بود، این فاصلهها همیشه نامطلوب نیستند. به عنوان مثال والمارت موفق شد در مقایسه با کل شبکه تجارت بینالمللیاش، درآمد بیشتری را از چین به کمک تولید کالاهای ارزان قیمت بدست آورد. تمامی این مطالب بیان شد تا ما را به این مفهوم برساند که باید به صورت جدی فاصلهها را مورد تجزیه تحلیل قرار داد.
اهمیت فاصلهها را می توان با تحلیل برخی اطلاعات نظاممند مشخص نمود. مستندات مربوطه بسیار گستردهاند و در شکل گیری ادبیات این موضوع نیز اثرات زیادی داشتهاند. با این حال بخش اعظم مطالعات گذشته بر تعاملات بین کشورهای با فاصله کم و مناطق مشترک متمرکز است. این مطالعات علاوه بر تبیین اهمیت یک مکان خاص، با تحلیل هایی فراتر از تفاوت های میان یک مکان مشابه یا چند مکان متفاوت همراهند. برای تحلیل آنکه چگونه تعاملات اقتصادی تحت تأثیر فواصل چارچوب کیج قرار میگیرند، بهتر است با اصطلاح “مدل جاذبه”[۲۲] در اقتصادهای بینالمللی آشنا شویم.
اقتصاددانان جهان بهمنظورتشریح تعاملات اقتصادی بینالمللی از مبحث قانون جاذبه نیوتن استفاده کردهاند. سادهترین مدل جاذبه تجارت بینالمللی بر این باور است که میزان تجارت دو کشور رابطهای مستقیم با اندازه اقتصاد آن دو کشور دارد و همچنین میزان تجارت بین دو کشور دارای رابطه معکوس با فاصله جغرافیایی آن دو کشور میباشد. بهعبارت دیگر، پیشبینی میشود که کشورهای دارای اقتصاد بزرگ با یکدیگر تعامل تجاری بیشتری داشته باشند اما اگر فاصله جغرافیایی دو کشور زیاد باشد، مانعی بر سر راه تجارت آن دو کشور ایجاد می شود. سایر مدلهای پیچیده جاذبه، بر دیگر بخشهای فواصل بین کشورها از جمله فواصل فرهنگی و اجرایی تکیه دارد.
مدلهای مطلوب جاذبه میتوانند نیمی از حجم تجارت بین دو کشور را به واسطه شباهت های موجود میان آنها تبیین کنند. بررسیها حاکی از آن است که بهطور معمول افزایش یک درصدی اندازه اقتصادی، منجر به ۷/۰ الی ۸/۰ درصد افزایش در حجم کل تجارت میشود. فاصلههای جغرافیایی بین دو کشور رابطه معکوس با حجم تجارت دارد بطوریکه یک درصد افزایش فاصله جغرافیایی بین پایتختهای دو کشور معمولا به کاهش یک درصدی حجم تجارت بین آنها میانجامد. بهبیان دیگر، با فرض ثابت ماندن عوامل موثر بر تجارت بهجز فاصله جغرافیایی، اگر دو کشور که فاصله بین آنها هزار مایل بوده است به پنج هزار مایل افزایش یابد، انتظار میرود میزان تجارت آنها به یک پنجم کاهش یابد. با توجه به تجزیه و تحلیل آماری که در شکل ۲-۲ مشاهده میشود، دو کشور که دارای شباهتهای پنج گانه میباشند، احتمالا ۲۹ برابر (۴۲/۱×۴۷/۱×۸۸/۲×۱۴/۲×۲۵/۲) دو کشور که فاقد این پنج شباهت هستند با یکدیگر شباهت بینالمللی خواهند داشت.
البته مشخص است که چنین پیشبینیهایی دقیق نیستند، اما نمونه هایی واقعی از این دست مشاهده شده است. برای مثال کانادا با وجود اینکه مدت زمان کوتاهی جزء ده اقتصاد برتر دنیا بوده، بیشترین رابطه تجاری چندجانبه را با ایالات متحده آمریکا در جهان داشته است. یکی از دلایل بالا بودن این حجم تجارت، نزدیکی مناطق جغرافیایی ایالاتمتحده و کانادا است اما عوامل مهم دیگری از جمله شباهتهای زبانی و واحد پول مشترک که در شکل ۲-۲ نشان داده شدهاند، تاثیرات بیشتری داشتهاند. اطلاعات تجاری بین ایالات متحده و کانادا نشاندهنده این موضوع میباشند که هنوز ادغام اقتصادی بین این دو کشور صورت نگرفته است. در خصوص تجارت ایالاتمتحده و کانادا سوال اصلی برای اقتصاددانان این نیست که چرا حجم تجارت بین این دو کشور زیاد است؛ بلکه این موضوع مهم میباشد که چرا حجم تجارت بیشتر نبوده است. تا سال ۱۹۸۸، یعنی قبل از قرارداد نفتا، میزان تجارت کالا بین ایالتهای کانادا که فاصله برابر و شباهتهایی با ایالتهای آمریکا داشتند، بیست برابر تجارت با ایالتهای آمریکا تخمین زده شده بود. به عبارت دیگر نوعی”تعصب خانگی”[۲۳] نسبت به کالاهای ساخته شده در داخل کشور وجود داشت. قرارداد نفتا منجر به کاهش این تعصب و افزایش تجارت بینالمللی شد؛ به گونهای که میزان تجارت بین ایالتی در مقایسه با تجارت بینالمللی از “بیست” درمقابل “یک” به “پنج” در برابر “یک” رسید. این نسبتها تنها برای تجارت کالاها نیست، بلکه برای بخش خدمات این نسبت به مراتب بزرگتر است.
شکل ۲-۲: تاثیر شباهتها در مقابل تفاوت ها بر روی تجارت دو جانبه
لذا مرزهای بینالمللی هنوز هم مهم هستند؛ حتی اگر دو کشور از جهت همه ابعاد با یکدیگر قرابت داشته باشند. پس باز هم به واقعیت نیمهجهانی شدن بازمیگردیم.
شواهد مربوط به انواع تعاملات اقتصادی بینالمللی معمولا نشاندهنده اهمیت فاصلهها (هم جغرافیایی و هم غیرجغرافیایی) است. اثرات منفی فاصلهها بهطور قابل توجهی در تجارت مستقیم خارجی، تراکنشهای الکترونیکی تجاری و حق ثبت اختراع مشهود است (البته شدت این اثرات بسته به نوع تراکنش متفاوت است). همچنین تحقیقات نشان میدهد که در قرن بیستم فواصل نتوانسته میزان تجارت بینالمللی را بهطور جدی کاهش دهد.
این مطلب ادامه دارد….
[۱]. Robert Louis Stevenson
[۲]. Wal-Mart
[۳]. Cultural distance
[۴]. Administrative distance
[۵]. Economic distance
[۶]. Geography distance
[۷]. Lee Scott
[۸]. Arkansas
[۹]. Albama
[۱۰]. NewYork
[۱۱]. New jersey
[۱۲]. Business model
[۱۳]. Mexico
[۱۴]. United kingdom
[۱۵]. Canada
[۱۶]. Puerto Rico
[۱۷]. Colony-Colonizer Ties
[۱۸]. NAFTA
[۱۹]. Unincorporated Territory
[۲۰]. Bentonville
[۲۱]. Common land border
[۲۲]. Gravity Models
[۲۳]. Home bias
ما گروهی از مدیران و متخصصان مدیریت، مهندسی، استراتژی و بازاریابی با تجربه بین المللی هستیم که در پی ارتقای سطح دانش کاربردی مدیریت در پهنه صنعت و تجارت کشوریم. در این راه آماده ارایه خدمات در شاخه های کسب وکار گوناگون و صنایع مختلف هستیم.
آدرس: تهران، دهکده المپیک، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده مدیریت و حسابداری
شماره تماس: ۰۹۱۹۸۳۶۶۳۶۱
ایمیل: Ibc.consulting2020@gmail.com
استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.