آیا جهان “اوج دمکراسی” را تجربه کرده است؟ آیا این همان آیندهای است که در آن جوامع باز با بازارهای آزاد برای اثرگذاری بر امور جهانی با دولتهای اقتدارگرا در وضعیت سرمایهداریِ دولتی وارد رقابت میشوند؟ سؤالات بسیاری هستند که احساسات نوستالژیک ما را نسبت به گذشتهای بهمراتب سادهتر از امروز برمیانگیزد. به قول مایکل اُسالیوان[۱]، بانکدارِ سابق و اقتصاددان در دانشگاه پرینستون، این نگاه برای بررسی آینده مفیدتر است.
آقای اُسالیوان در کتاب «هموارسازی: مرحله پس از جهانیسازی[۲]»، نقشه راهی را پیشنهاد میکند؛ وی معتقد است یک جهان چندقطبی در حال شکلگیری است اما نهادهای بینالمللی هنوز برای آن آماده نشدند. او در مورد جهانی با مشخصه رشد پایین و بدهی بالا هشدار میدهد و خواستار یک «معاهده جهانی در مورد ریسک» است که طبق آن بانکهای مرکزی تنها به اقداماتی نظیر تسهیل کمّی[۳] تحت شرایط توافق شده مبادرت میورزند؛ اما جذابترین بحث اُسالیوان در مورد مقایسه جهان امروز با بحثهای پوتنی[۴] در انگلیس قرن هفدهمی است، زمانی که امکان عملی دموکراسیِ حق-محور نخستین بار توسط حزبی به نام «لِوِلِرها (هموارکنندگان)[۵]» (که الهامبخش عنوان کتاب وی نیز هست) مطرح و معرفیشده بود. وی معتقد است، جهان به کشورهای «هموارکننده» که به حقوق و آزادیها باور دارند و کشورهای «لویاتان» که به رشد اقتصادی تحت کنترل دولت و آزادیهای کمتر معتقدند، تقسیم خواهد شد.
در بخش آینده باز[۶] مجله اکونومیست، در قالب مصاحبهای کوتاه با ایدهها و عقاید اُسالیوان آشنا میشویم:
اکونومیست: آنچه پس از جهانیشدن میآید را توصیف کنید_جهانی که پیشبینی میکنید چگونه است؟
آقای اُسالیوان: جهانیشدن هماکنون پشت سر ماست. ما باید با آن خداحافظی کنیم و ذهنمان را آماده ظهور جهانی چندقطبی کنیم. جهان توسط حداقل سه منطقه بزرگ تحت سلطه قرار میگیرد: آمریکا، اتحادیه اروپا و آسیای با محوریت چین. این سه منطقه رفتهرفته رویکردهای بسیار متفاوتی را در قبال سیاستگذاری اقتصادی، آزادی، رفاه، فناوری و جامعه اتخاذ میکنند. کشورهای متوسط نظیر روسیه، بریتانیا، استرالیا و ژاپن برای یافتن جایگاه خود در جهان تقلا خواهند کرد، درحالیکه ائتلافهای جدیدی، مثل «اتحادیه هانسیتیک ۲.۰[۷]» متشکل از کشورهای پیشرفته کوچک نظیر کشورهای حوزه اسکاندیناوی و بالتیک، ظهور خواهند کرد. نهادهای قرن بیستمی مثل بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سازمان جهانی تجارت، بهتدریج برچیده خواهند شد.
اکونومیست: چه چیزی جهانیشدن را نابود کرده است؟
آقای اُسالیوان: دستکم دو چیز به کار جهانیشدن پایان داده است: نخست اینکه، رشد اقتصادی جهانی آرام شده و درنتیجه رشد، بیشتر جنبه «مالی» به خود گرفته است: بدهی بیشتر شده و «سیاست پولی» نقش بیشتری پیداکرده_ بدینصورت که بانکهای مرکزی با تزریق پول به اقتصاد از طریق خرید داراییهایی نظیر اوراق قرضه و گاهی حتی دیون، در تلاش برای حفظ گسترش بینالمللی خود هستند. دوم، عوارض جانبی یا حداقل عوارض جانبیِ دیدهشده جهانیشدن آشکارتر شده است: نابرابری در رفاه، سلطه شرکتهای چندملیتی و پراکنده شدن زنجیرههای تأمین جهانی که همگی به موضوعات داغ سیاسی تبدیلشدهاند.
اکونومیست: آیا مرگ جهانیشدن گریزناپذیر است یا میتواند (یا میبایست) متوقف شود؟
آقای اُسالیوان: یک عامل مشکلساز در اینجا این است که هیچ مرجع یا قدرت مرکزی برای صورتبندی جهانیسازی وجود ندارد، فراتر از آن شاید انجمن جهانی اقتصاد یا شاید سازمان همکاری و توسعه اقتصادی. به طرق گوناگون، مشخصه اصلی پایان جهانیشدن را میتوان در واکنش ضعیف یا غیر قاطع به بحران مالی جهانی جستجو کرد. بهطورکلی، این واکنش بیشتر معطوف به کاهش هزینههای سرمایه بوده است و نه برخورد با زمینههای اصلی بروز این بحران. به همین ترتیب، اقتصاد جهانی از سنگینی بار بدهیها خمیده میشود و در مقابل پولهای آسان بانکهای مرکزی ضعیف میگردد.
اکونومیست: عنوان این کتاب از «لِوِلِرها» در جریان بحثهای پوتنی در اواسط قرن شانزدهم بریتانیا وام گرفتهشده است. آنها چه کسانی بودند و داستان آنها چگونه میتواند برای امروز آموزنده باشد؟
آقای اُسالیوان: لِولِرها گوهری پنهان در تاریخ بریتانیا هستند. آنها گروهی بودند که در نیمههای قرن هفدهم در بریتانیا زندگی میکردند، آنها در بحثهای پیرامون دموکراسی که در بخشی از لندن به نام پوتنی در جریان بود، شرکت میکردند. دستاورد آنها تهیه «یک موافقتنامه مردمی» شامل مجموعهای از مانیفستها بود که نخستین مفاهیم عمومی درباره دموکراسی مشروطه را بیان میکرد.
لِولِرها به دو دلیل جالب هستند. نخست اینکه، در سیاق اجتماعی آن زمان، رویکرد آنها سازنده و عملی بود. این «موافقتنامه» آنچه را که مردم از حاکمانشان میخواستند به صورتی روشن و ملموس تشریح میکند. برای مثال، آنها محدودههای زمانی را برای اداره سیاسی پیشنهاد میکردند و مقرر میداشتند قوانین مربوط به بدهیها میبایست به یکسان برای فقرا و ثروتمندان اعمال گردد.
دومین دلیل جذابیت این گروه در نحوه ممنوعیت فعالیت این جنبش و سپس پایان فعالیتشان توسط رهبر نظامی اولیور کرامول و اعیان بریتانیا (نخبگان آن روزگار) است. همچون بسیاری از پیشگامان سیاسی ایدهآلگرا، لِولِرها نیز شکست خوردند. این تجربه میبایست تعداد روبه رشد احزاب سیاسی نوپدید، نظیر حزب تغییر بریتانیا و نامزدهای جدید را تشویق کند که در چگونگی پیگیری فرایند اصلاح و تغییر سیاسی عاقلانه عمل کنند.
اکونومیست: شما نهادهای بینالمللی جدیدی را برای جایگزینی نمونههای کهنه قرن بیستمی که برای روزگار متفاوتی طراحیشده بودند، پیشبینی میکنید. این نهادها چگونه عمل میکنند؟ و آیا کشورها با چنین ارزشهای متفاوتی (یعنی «لولرهای» دموکراتیک بازارمحور و جوامع و اقتصادهای تحت کنترل دولتیِ «لویاتانها») میتوانند واقعاً با یکدیگر همکاری کنند؟
آقای اُسالیوان: بسیاری از این مسائل در جریان جنگ سرد و رقابت میان روسیه کمونیستی و آمریکا ایجاد شد و اکنون برخی میخواهند برخورد تمدنها میان آمریکا و چین را ببینند. کتاب «هموارسازی» آیندهای را توصیف میکند که در آن حداقل دو رویکرد نسبت به حیات عمومی وجود دارد.
مشخصترین رویکرد نسبت به ملتهایی که امور را به شیوه خود انجام میدهند، احتمالاً برای لولرها معادل “حقوق انسانهای آزاد[۸]” یا ایده جامعه باز خواهد بود. دستورالعمل لولرها فرمول سیاسی بسیار واضحی را ارائه میدهد که اروپاییها و آمریکاییها بر مبنای ارزشهایی که خلق میکند به این تفکر گرایش خواهند داشت، اگرچه در عمل روند رو به کاهشی از بهکارگیری این تفکر را شاهد باشند.
چالش این دستورالعمل ریشه در پذیرش فزاینده شیوههای کمتر دموکراتیکِ حکمرانی بر جامعه، هم در کشورهای توسعهیافته و هم درحالتوسعه است. تضاد مرتبط دیگر با این امر از گرایش فزاینده رأی دهندگان به داشتن جامعهای باز همزمان با گشودگی اقتصادی نشاءت میگیرد.
همانگونه که جهان در امتداد جوامع به سبک لِولِر و لویاتان تکامل مییابد، ممکن است در برخی کشورها، مثل روسیه، یک رویکرد لویاتانی که طبق آن برقراری نظم به قیمت کاهش دموکراسی و حقوق است، بهعنوان شیوه زندگی پذیرفتهشده انتخاب شود. در سایر کشورها، مخصوصاً چین، ازآنجاییکه اقتصادشان نیروی محرک خود را از دست میدهد و تکامل مییابد، ممکن است تنش فزایندهای میان گروههایی که طرفدار دیدگاه لویاتان (تحت حمایت ناگزیر اعیان و اشراف) هستند و با گروههایی نظیر لِولِر (که طرفدار برابری فرصتها و نظامی چندحزبی هستند) مخالفت میکنند، پیش بیاید. نقش و نظر زنان، مخصوصاً در چین و نقش و نظر گروههای اقلیت نظیر انجمن همجنسگرایان اساسی و محوری خواهد بود.
ظهور یک نظم جهانی جدید، مبتنی بر مناطق بزرگ و ملوّن به شیوههای حکمرانی لِولِر و لویاتان، چندین دوره تاریخی را منعکس میکند. چالش اساسی در چند سال آینده برای ملتهای لویاتان-محور مثل چین، حفظ ثبات اقتصادی خواهد بود، فلذا بیکاری فزاینده، برای نمونه، «قرارداد لویاتان» را نقض نمیکند. به همین ترتیب، چالش اصلی در کشورهای لِولِر حفظ جامعه باز و برادرانه در مواجهه با نوسانات سیاسی و اقتصادی بالقوه است.
[۱] Michael O’Sullivan
[۲] The Levelling: What’s Next After Globalisation
[۳] quantitative easing
[۴] Putney Debates
[۵] The Levellers
[۶] Economist’s Open Future
[۷] Hanseatic League 2.0
[۸] rights of freeborn men
ما گروهی از مدیران و متخصصان مدیریت، مهندسی، استراتژی و بازاریابی با تجربه بین المللی هستیم که در پی ارتقای سطح دانش کاربردی مدیریت در پهنه صنعت و تجارت کشوریم. در این راه آماده ارایه خدمات در شاخه های کسب وکار گوناگون و صنایع مختلف هستیم.
آدرس: تهران، دهکده المپیک، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده مدیریت و حسابداری
شماره تماس: ۰۹۱۹۸۳۶۶۳۶۱
ایمیل: Ibc.consulting2020@gmail.com
استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.