جهانی شدن، استراتژی، نیمه جهانی شدن، کتاب نیمه جهانی شدن و بازتعریف استراتژی های جهانی، محمدرضا کریمی علویجه، بازتعریف استراتژی های جهانی، مدیریت جهانی، استراتژی های جهان شمول، بازرگانی بین الملل
واژه “جهانی شدن” به عنوان یک موضوع روز در محافل دانشگاهی و غیر دانشگاهی، چندین سال است که ذهن بسیاری از پژوهشگران و دست اندرکاران حوزه بازرگانی بین الملل در سطح جهان را به خود معطوف نموده و تلاشها و پژوهشهای زیادی جهت روشنتر شدن ابعاد این پدیده انجام گردیده است. این مفهوم در بخشهای اقتصاد، فرهنگ، قانون و سیاست واژهای آشناست و در هر یک به گونه ای مطرح و مورد بحث قرار گرفته است. اصطلاحاتی مانند “دهکده جهانی”، نیز نتیجه نگرشی خوش بینانه و غلوآمیز به همین جهانی شدن است و آنچه بیش از هر چیز دیگر در پدیده جهانی شدن مطرح است، تأکید بر شباهتها و نادیده گرفتن تفاوتها (حتی تلاش برای از بین بردن تفاوتها) میباشد.
در این کتاب گماوات، خواننده را به دیدن جهان واقعی و نه ایده آل کسب و کار دعوت می کند و به وجود تفاوت های مختلف فرهنگی، اجرایی، جغرافیایی، اقتصادی و همچنین سیاسی، اجتماعی،قانونی و فناورانه میان کشورهای مختلف اشاره می نماید. وی معتقد است رستاخیز جهانی شدن پدیده ای نیست که در عمل و دنیای واقعیت کاملا اتفاق افتاده باشد و برای این ادعا دلایل مهم و مثال هایی واقعی دارد. از طرفی این صاحب نظر با ارایه آمارهای متعدد از شرکت های بزرگ بین المللی از این حقیقت پرده بر می دارد که جهان کسب و کار هنوز فاصله نسبتا زیادی تا جهانی شدن دارد. گماوات برای تشریح بهتر این تفاوت ها و ایجاد نگاهی متوازن در پیوستار کسب و کار محلی تا جهانی، به چارچوبی تحت عنوان چارچوب کیج -که مخفف حروف انگلیسی ابتدای ۴ کلمه تفاوت های فرهنگی، اجرایی، جغرافیایی و اقتصادی می باشد- اشاره می کند و معتقد است برای ورود به هر بازار خارجی باید این تفاوت ها را مد نظر قرار داد. از سوی دیگر او با نگاهی کارشناسانه به بحث ارزش آفرینی در فضای کسب و کار بین المللی به ویژه از بعد کارت امتیازی ارزش آفرینی، به سه استراتژی کلی ارزش آفرینی شامل استراتژی انطباق، اجماع و آربیتراژ اشاره می کند که علاوه بر تشریح کامل هر یک از این استراتژی ها، شیوه در هم آمیختن آنها و بهره برداری از ترکیبی از این استراتژی ها را نیز به خواننده پیشنهاد میکند.
لازم به ذکر است ترجمه این کتاب توسط دکتر محمدرضا کریمی علویجه عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی ترجمه شده است و توسط انتشارات مهکامه چاپ و قابل دسترسی می باشد.
“بازارهای جهانی در دسترس ماست. این شرایط، تجارت چندملیتی و شرکتهای فعال در این حوزه را به اهدافش نزدیک تر می کند. شرکتهای چندملیتی در بسیاری از کشورها فعالیت میکنند و برای تولید کالاهای خود در هر یک از این کشورها، هزینههای نسبتاً زیادی متحمل می شوند. شرکتهای جهانی، با عزمی راسخ به تولید پرداخته و محصولات مشابه را با روشی مشابه در همه جا به فروش میرسانند”
تد لویت[۱]، “جهانی شدن بازارها”، ۱۹۸۳
ربع قرن پس از آن که تد لویت این جملات جسورانه را بیان کرد، هیجان جهانی شدن بازارها جای خود را به هیجان جهانی شدن محصولات داد. آنچه در این میان ثابت باقی ماند، رستاخیز جهانی شدن بود که بسیاری از مفاهیم گذشته را از بین برده بود. این دیدگاه منجر به متمرکز شدن بر استراتژیهای پسارستاخیزی[۲] و جهان یکپارچه گردید؛ استراتژیهایی که به ناچار یک ویژگی را برای همه”[۳] مناسب می دانستند و این همان تفکری بود که باعث شد تعریف لویت از استراتژی جهانی به عنوان استراتژی برای جهانی یکپارچه، هنوز هم حاکم باشد.
با پوزش از همکار قدیمی خود در دانشگاه هاروارد[۴] باید بگویم که چنین تعریفی کاملا اشتباه است. در این کتاب سعی گردیده است به منظور توصیف مجموعه گستردهتری از احتمالات استراتژیک، استراتژی جهانی را دوباره تعریف کنیم. در واقع اختلاف بین کشورها از آنچه ما به آن باور داریم، بزرگتر است. در نتیجه، استراتژیهایی که یکپارچگی کامل جهان[۵] را مسلم میدانند، تمایل دارند تا تأکید بیش از اندازهای بر استانداردسازی بینالمللی[۶]داشته باشند.
البته ضمن اینکه شباهتهای فرامرزی اهمیت فراوان دارد، اما بایستی به تفاوتهای فرامرزی نیز بپردازیم. در آینده نه چندان دور، استراتژیهای اثربخش فرامرزی باید تفاوتها و شباهتهای فرامرزی را در کنار هم ببینند و این واقعیتی است که می توان آن را نیمهجهانی شدن نامید. هدف اصلی این کتاب این است که طرز تفکر ما را درمورد استراتژیهای فرامرزی در جهانی که نیمهجهانی شده است، بسط و گسترش دهد.
در ابتدای این فصل بر این نکته تاکید می گردد که نیمه جهانی شدن، واقعیت حاکم بر جهان امروز و فرداست. این فصل بر پایه داده های واقعی در سطح جهان تدوین شده است و سعی کرده است از این جمله مرحوم دانیل پاتریک موینیهان[۷] که می گفت: “ما بیشتر از آنکه به واقعیت های دنیا حق دهیم، به عقاید و باورهای خودمان حق می دهیم”، درس بگیرد. در ادامه این فصل با ذکر مثالی از شرکت کوکاکولا -یکی از شرکتهای بزرگ فرا مرزی- به مفهوم استراتژی شرکتها میپردازیم. در همان زمانی که مقاله لویت انتشار یافت، شرکت کوکاکولا مطابق توصیه لویت به استفاده از استراتژیهای جهانی شدن اقدام کرد. مشکلات مربوط به اتخاذ این استراتژی، در زمانی اندک خود را نشان داد و بعد از مدتی شرکت کوکاکولا در دریایی از مشکلات غوطهور گردید و به تازگی مشاهده می شود که تلاش هایی برای کسب مجدد جایگاه قبلیاش نموده است. شرکتهای دیگر نیز میتوانند یا از تجربیات شرکت کوکاکولا درس بگیرند یا همان تجربیات درباره نیمه جهانی شدن را از طریق آزمون و خطا به سختترین صورت بیاموزند.
طبق آمار کتابخانه کنگره ملی آمریکا ما در دریایی از تالیفات مختلف در مورد جهانیشدن غرق هستیم. بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴، بالغ بر ۵ هزار جلد کتاب در زمینه جهانیشدن انتشار یافت، در حالیکه کتابهایی با این مضمون در دهه ۹۰ کمتر از ۵۰۰ جلد بوده است. در واقع از اواسط دهه ۹۰ تا سال ۲۰۰۳، نرخ افزایش کتابهایی با عناوین مرتبط با جهانیشدن (بیش از ۲ برابر در هر ۱۸ ماه) از کتابهای تألیف شده درباره قانون مشهور مور[۸]، نیز بیشتر بوده است!
این حجم تالیفات نشان دهنده همه ویژگی هایی است که محققان برای مفهوم “رستاخیز جهانیشدن” ذکر میکنند: دیدگاهی احساسی که بهجای استفاده از تعقل، بر پیشگویی، تصویرسازی نمادین [۹] (همه چیز را نشانه و نماد چیزی دیدن)، آفرینش انسان هایی با علایق “جدید”و فراتر از همه، شلوغ کاری کردن و جلب توجه افراد به پدیده جهانی شدن، تکیه دارد. دیدگاه “همواربودن و یکسانی کره زمین”[۱۰] از مفاهیم رستاخیز جهانی شدن سرچشه می گیرد و موضوع اصلی این کتابهاست. چنان این باور برای مردم جا افتاده است که در مصاحبه تلویزیونی که به تازگی داشتم، اولین سؤالی که به صورت جدی از من پرسیده شد، این بود که چرا همچنان اعتقاد دارم کره زمین گرد است[۱۱]!
اما دیدگاههای دیگری نیزدر موردجهانیشدن مطرح شدهاند که عبارتند از مرگ فاصلهها[۱۲]، پایان تاریخ[۱۳] یا دیدگاه مورد علاقه لویت، یعنی همگرایی سلیقهها. بعضی از نویسندگان اعتقاد دارند که دیدگاه رستاخیزی برای گریز از شکافهای قبیلهای باستانی که باعث جدایی انسانها از یکدیگر شده بود، چیز خوبی است و فرصت تازه ای برای فروش محصولات یکسان به همه انسانهای روی کره زمین فراهم میکند.
گروهی دیگر به جهانیشدن بهعنوان یک عامل ناهنجار نگاه میکنند: جهانیشدن فرایندی است که باعث میشود همه آدمها، غذاهای فست فودی مشابهی بخورند. اما با این همه آنها فرض میکنند (یا حداقل پیشبینی میکنند) که بینالمللی شدن به مراحل پایانی سیر تکامل خود رسیده است.
این موضوع همان چیزی است که من به شدت و قاطعانه مخالف آن هستم. اما مخالفت من بیشتر براساس دادهها و مستنداتی میباشد که وجود ندارند نه باورهای شخصی. اکثر فعالیتهای اقتصادی که یا در داخل و یا فرامرزی اجرا میشوند، همچنان در کشور مبدأ متمرکز شدهاند.
برای مثال، از خودتان بپرسید که نسبت کل جریانهای سرمایهگذاری مستقیم خارجی[۱۴] چند درصد از سرمایه ثابت ناخالص جهانی[۱۵] را تشکیل می دهد (به عبارت دیگر، از تمامی سرمایهگذاریهای خارجی در سرتاسر جهان، شرکتها چه مقدار از آن را در خارج از کشور خود سرمایهگذاری کردهاند؟) به احتمال زیاد اصطلاح “سرمایهگذاری هیچ حد و مرزی نمیشناسد”[۱۶] به گوشتان خورده است؛ اما واقعیت آن است که طبق دادههای موجود، نسبت سرمایهگذاری مستقیم خارجی به سرمایه ثابت، در سه سال (۲۰۰۳-۲۰۰۵) کمتر از ۱۰ درصد بوده است. به عبارت دیگر، در سرمایهگذاری مستقیم خارجی به ازای هر دلاری که سرمایهگذاری میشود کمتر از یک سکه ده سِنتی (یک دهم دلار)[۱۷] توسط یک شرکت خارجی در یک کشور خارجی سرمایه گذاری می شود و اگر حتی بپذیریم که بخش بیشتر سرمایهگذاری مستقیم خارجی شامل ادغام و تملیک شرکتها میباشد و این نوعی سرمایهگذاری است که واقعا هزینههای اضافی تولید نمیکند، این نسبت از یک سنت هم کمتر خواهد بود. اگر چه موجهای ادغام و تملک شرکتها میتواند این نسبت را به بالاتر از ۱۰ درصد برساند، اما نسبت مذکور هرگز به ۲۰ درصد نخواهد رسید.
سرمایهگذاری مستقیم خارجی تنها مثالی نیست که این موضوع را نشان میدهد. شکل ۱ دادههایی در مورد فرایند بینالمللی شدن را در ۱۰ بُعد بهطور خلاصه نشان داده است. همانطور که در شکل مشاهده میکنید، سطوح بینالمللی شدن در امتداد ابعاد مذکور، همگی در حدود ۱۰ تا ۱۰۰ درصد میباشد. بزرگترین استثنا در این شکل، نرخ تجارت نسبت به تولید ناخالص داخلی است که در پایین شکل نشان داده شده است و احتمالا بهدلیل محاسبه چندباره تجارت بین کشورها به این رقم رسیده است. بنابراین اگر قرار باشد در مورد سطح بینالمللی شدن فعالیتی که درباره آن هیچ اطلاع خاصی ندارم، عددی را حدس بزنم، این عدد به ۱۰ درصد بسیار نزدیکتر است تا ۱۰۰ درصد! که می توان آن را “فرضیه ۱۰ درصد”[۱۸] نامید.
با وجود پیش فرض ۱۰ درصدی، بهتر است بهجای”یک دهم جهانیشدن”[۱۹] در مورد”نیمهجهانی شدن” بحث شود. دلیل نخست، این است که فرضیه ۱۰ درصد، یک اصل قطعی جهانی نیست: در بهترین حالت پیشبینی می شود که ظرف چند دهه آینده، سیر بینالمللی شدن در میان دستههای موجود در شکل ۱-۱ آرام آرام رشد کند. دوم اینکه، اگر سطح بینالمللی شدن در میان موارد فوق، رشد بیشتری داشته باشد، احتمالا فعالیتهای اقتصادی –در میان سایر موارد شکل ۱-۱ سهم بیشتری را به خود اختصاص میدهد که از سهم فعلی آن در کل فعالیت اقتصادی بیشتر خواهد بود. سوم اینکه اگر کسب و کارها بصورت گسترده وارد فضای بینالمللی شوند، منافعی فراتر از سطوح عمومی بینالمللی شدن بدست می آورند؛ چرا که در مقایسه با کانالهای دیگر برای ایجاد هماهنگی و سازماندهی فرامرزی، هر سطح کسب و کاری مزایا و معایب مشخصی دارد. آمارها نشان می دهد بزرگترین شرکتها بهطور قابل ملاحظهای بیش از ۱۰ درصد بینالمللی شدهاند: به عنوان مثال، بطور میانگین، نیمی از فروش، دارائیها و کارکنان ۱۰۰ شرکت از بزرگترین شرکتهای غیرمالی، در خارج از کشور میباشند و بسیاری از شرکتهای کوچکتر تمایل دارند تا سطح فعالیت های بینالمللی خود را افزایش دهند.
با توجه به اطلاعات و دادههای ترکیبی و دادههای مربوط به یکپارچگی بازار فرامرزی باید به این نکته اشاره نمود که نمی توان مسائل فرامرزی را نادیده گرفت و بهتر است که از دیدگاه نیمهجهانی شدن به آنها پرداخت. از این منظر، شگفتآورترین جنبه رستاخیز جهانیشدن، میزان مبالغه های صورت گرفته در آن است.
پیشنهاد می شود بخش های بعدی این مطلب را از طریق لینک زیر مطالعه نمائید:
[۱]. Ted Levitt
[۲]. Post-Apocalyptic
[۳]. On-Size-Fits-All
[۴]. Harvard Business School
[۵]. Complete Global Integration
[۶]. International Standardization
[۷]. Daniel Patrick Moynihan
[۸]. Moore’s Law
[۹]. Semiotic Arousa
[۱۰]. The Flattening of the Earth
[۱۱]. The world was Round
[۱۲]. Death of Distance
[۱۳]. End of History
[۱۴]. Foreign Direct Investment (FDI)
[۱۵]. Gross Global Fixed Capital
[۱۶]. Investment kKnowing no Boundaries
[۱۷]. Dime
[۱۸]. ۱۰ Percent Presumption
[۱۹]. Deciglobalization
ما گروهی از مدیران و متخصصان مدیریت، مهندسی، استراتژی و بازاریابی با تجربه بین المللی هستیم که در پی ارتقای سطح دانش کاربردی مدیریت در پهنه صنعت و تجارت کشوریم. در این راه آماده ارایه خدمات در شاخه های کسب وکار گوناگون و صنایع مختلف هستیم.
آدرس: تهران، دهکده المپیک، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده مدیریت و حسابداری
شماره تماس: ۰۹۱۹۸۳۶۶۳۶۱
ایمیل: Ibc.consulting2020@gmail.com
استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.