والمارت، گوگل، اقتصاد جهان، جهانی شدن، استراتژی، نیمه جهانی شدن، استراتژی، کتاب نیمه جهانی شدن و بازتعریف استراتژی، محمدرضا کریمی علویجه، بازتعریف استراتژی، مدیریت جهانی، استراتژی های جهان شمول، بازرگانی بین الملل، فاصله بین کشورها، چارچوب CAGE
با درنظر گرفتن شواهد مذکور واضح است که فاصلهها میتوانند اثرات زیادی بر تجارت بینالمللی داشته باشند، از اینرو، می توان به بررسی اجمالی ابزار موجود برای تجزیه و تحلیل اوضاع کشورها پرداخت تا روشن شود که آنها چگونه در مقابل اثرات منفی فاصلهها واکنش نشان میدهند. از آنجائیکه این فصل لزوما در خصوص جزئیات چارچوب تجزیه و تحلیل کشورها[۱] بحث نمیکند به یک مثال در این خصوص اکتفا میکنیم. به شاخصهای رقابتی که توسط انجمن جهانی اقتصاد[۲] ارایه می شود، توجه کنید. با وجود اینکه این شاخصها منبع مفیدی برای اطلاعات کشورها هستند اما اغلب عواملی مانند تکنولوژی، مالی و مدیریت را دربرمیگیرد که تمرکز آنها بر روی ویژگیهای “یک جانبه”[۳] است. مقوله، باز بودن مرزها، که مشتمل بر تعرفهها و موانع واردات است ویژگیهای “چندجانبه”[۴]هستند. چندجانبه بودن به موانع قانونی و اجرایی بین یک کشور و دیگر کشورها اشاره دارد. اما هنوز هم اشارهای به تفاوتها در تفاوتها نمیکند. برای مثال برای اینکه بدانیم آیا والمارت میتواند در آلمان و کره جنوبی هم به خوبی فعالیت کند نیاز به اندازهگیری فاصلههای دوجانبه داریم.
شاخصهای رقابتی جزئی از چارچوب مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل کشورها نیستند. این شاخصها بر این فرض استوارند که کشورها میتوانند بهمنظور تجزیه و تحلیل بهصورت جداگانه مورد ارزیابی قرار گیرند تا اینکه از معیارهای مشترک بین کشورها استفاده شود. مشکل استفاده از این نوع رویکرد این است که کشورها را بهصورت بخشهایی مجزا از یکدیگر در نظر میگیرد، در حالیکه کشورها باید بهصورت بخشهایی از یک شبکه در نظر گرفته شوند که با فواصل متنوع در کنار هم قرار گرفتهاند. چارچوب کیج با دیدگاهی چندجانبه (کشورها را اجزای یک شبکه متعامل میبیند) در تجزیه و تحلیل کشورها بسیار موثر واقع شده است.
توجه داشته باشید که معیارهای دوجانبه براساس تفاوتهای میان کشور، خانه و کشور یا کشورهای خارجی است و به کشوری نسبت داده میشود که مرکز اصلی شرکت در آنجا قرار دارد. فصل اول بخشی از منطقی را که برای در نظر گرفتن کشور مبدا و کنار گذاشتن سفسطه بیتابعیتی بهکار میآید بیان کرد. مشخصا تعیین کشور مرکز اصلی شرکت، کار سختی نیست و حتی در دهههای اخیر سادهتر هم شده است. از دیدگاه تجویزی اصولا داشتن مرکز خانگی یا دیگر مراکز برای فعالیتها، نشاندهنده مبدأ شرکت است و بر مقصد آن نیز اثرگذار است.
همانطورکه ذکر شد، چارچوب کیج مخفف چهار نوع فاصله میباشد که عباتند از: فرهنگی، اجرایی، جغرافیایی و اقتصادی. این چهار بخش در هم تنیده شدهاند. برای مثال کشورهایی که از لحاظ سیاسی شباهتهای فراوان با یکدیگر دارند در دیگر بخشهای فرهنگی و اقتصادی نیز به یکدیگر شبیه هستند. بهتر است بین این چهار نوع فاصله تمایز قائل شویم زیرا هر یک از آنها دارای مبنایی متفاوت میباشد و در نتیجه فرصت و تهدیدهایی متفاوت را بوجود میآورد. بهعلاوه این چهار معیار، کمک می کند تا اثرات یک جانبه بر تعاملات فرامرزی یک کشور خاص و اثرات چندگانه بر تعاملات فرامرزی میان چندکشور را گروهبندی نماییم. انواع مختلف این اثرات در جدول ۱ نشان داده شده و در ادامه به آنها پرداخته شده است.
ایده پرداختن به فواصل فیزیکی در استراتژیهای فرامرزی، ایده جدیدی نیست. بنابراین این اعتقاد برای آنهایی که میخواهند به بررسی امور بینالمللی بپردازند و ابتدا به سراغ کشورهایی بروند که فاصله فیزیکی کمتری نسبت به کشور مبدأ دارند، اولین بار سی سال پیش مطرح شد؛ “فاصله میان بازار داخلی و بازار خارجی حاصل از ادراک و فهم تفاوتهای فرهنگی و تجاری است”. اما چارچوب کیج دیدگاه وسیع تری در مورد فاصله داشته و بسیار عملیاتی تر است.
فرهنگی که در این مبحث مطرح می شود به آن دسته از ویژگیهای جامعه اطلاق میشود که درتعاملات بین مردم قویا تداوم دارد. معمولا تفاوتهای فرهنگی به کاهش تعاملات بین کشورها میانجامد. در این میان تفاوت زبانها بسیار پررنگ هستند: در این خصوص به ستون اول جدول ۱ توجه کنید.
جنبههای متفاوت فرهنگی که ممکن است منجر به کاهش مبادلات اقتصادی شود عبارتند از: تفاوت در قومیت و مذهب، عدم اعتماد و عدم برابری و تبعیض. با این وجود برخی از ویژگیهای فرهنگی آنقدر ویژه و کوچک هستند که می توان از آنها چشمپوشی نمود. برای مثال به میزان تخلف کپی رایت توسط مردم چین توجه کنید. اغلب مردم این تخلف را یک عرف اجتماعی در میان کمونیستهای اخیر چین میدانند و این احتمالا منعکسکننده یکی از اصول مکتب کنفسیوس[۵] است که تکرار نتایج تلاشهای فکری گذشته را تشویق میکند. “بهجای آنکه باوری جدید خلق کنم، باورهای گذشته را بی هیچ تغییری به دیگران منتقل می کنم و به نتایج تلاشهای گذشتگان علاقهمندم و آنها را باور دارم”. قطعا پیش از این ناشران غربی در مقابل تخلف کپی رایت با مشکلات بزرگی روبرو بودند. بهعنوان مثال قبل از سال ۱۹۲۰ شرکت مریام وبستر[۶]یک دیکشنری دو زبانه در چین معرفی کرد که اندکی بعد یک ناشر چینی آن را با نام خود تکثیر کرد. علاوه بر ویژگیهای چندجانبه که به تفاوتهای فرهنگی معنا میبخشد، فعالیتهای اقتصادی فرامرزی تحت تاثیر ویژگیهای یک جانبه (که در داخل کشور معنا دارد) نیز قرار دارد. بنابراین واضح است ملتهایی که دارای فرهنگ خاص و منزوی و حتی سنتی هستند تمایل کمتری به سرمایهگذاری و تجارت بینالمللی نسبت به دیگر کشورها دارند. داشتن ارتباط طولانیمدت بین کشورها احتمالا میتواند تأثیرات تفاوتهای فرهنگی بین کشورها را کمرنگ کند. روابطی از این نوع باعث افزایش رفتارهای مشترک و در نهایت منجر به تطابق فرهنگی میشود.
ویژگیهای اجرایی شامل قوانین، سیاستها و اصول حقوقی است که معمولا طی یک فرایند سیاسی بوجود میآید و به کمک دولت تقویت میشود. روابط بینالمللی میان کشورها –در قالب معاهدات و سازمانهای بینالمللی- از طریق قوانین مشترک میان دو یا چندکشور ایجاد و تقویت میشود. ویژگیهای سیاسی و اجرایی مطرح در “مدلهای جاذبه” همچنانکه بر فعالیتهای اقتصادی فرامرزی اثر میگذارند، روابط استعماری و عضویت در بلوک تجاری منطقهای و استفاده از واحد پولی مشترک را نیز تحت تاثیر قرار می دهند. تجزیه و تحلیل آماری ارایه شده در شکل ۲-۲ نشان میدهد که روابط میان استعمارگران و مستعمرهها هر چند که زمان زیادی از فروپاشی آنها گذشته باشد، میتواند میزان تجارت را نزدیک به سه برابر افزایش دهد. بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۱، اسپانیا حدود نیمی از سرمایهگذاری مستقیم خارجی خود را در آمریکای لاتین انجام داد. این مثال آشکارا بیان میکند که اشتراکهای اجرایی و سیاسی بین دو کشور، ریشه در روابط استعمارگرانه و مستعمره ای دارد که اثرات اینگونه روابط در قرن بیستم در مقایسه با فواصل جغرافیایی نسبتا از میان رفته است.
نظم بخشیدن به فرایند تجارت ترجیحی و ایجاد واحد پول مشترک میتواند تأثیر چشمگیری بر تجارت داشته باشد. ادغام اتحادیه اروپا در طول نیم قرن گذشته بهترین مثال شرکای تجاری است که تلاشهایی را بهمنظور کاهش فاصلههای اجرایی و در نتیجه افزایش تجارت انجام داده اند. از طرف دیگر روابط نامطلوب بین کشورها میتواند منجر به افزایش فاصلههای اجرایی گشته و در نهایت حجم تجارت را کاهش دهد. با وجود اینکه هندوستان و پاکستان قبلا یک مستعمره مشترک بودهاند و نیز دارای مرز مشترک و روابط زبانی میباشند، بهدلیل دشمنی طولانی بین آنها، میزان تجارت بین دو کشور یک دهم میزانی است که مدلهای جاذبه پیشبینی کردهاند. در طول دو دهه گذشته مثالها نشان میدهند که فاصلههای اجرایی میتواند بدلیل وجود مقیاسهای یک جانبه در یک کشور، کاهش یا افزایش یابند. در واقع، سیاست دولتهای فردگرا همچون مانعی مستحکم در برابر تجارت بینالملل عمل کرده است. در مقیاس های دوجانبه نیز مسئله به همین شکل است. شرکتهایی از کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی[۷] نیز باید برای مقابله با ممنوعیتهای داخلی و همچنین در برابر رشوه خواری واکنش نشان دهند و خود را با بهداشت و سلامت کامل و امنیت و استانداردهای زیست محیطی مطابقت دهند.
این نمونه ها نشان می دهند که در هر کشور، دولت محلی به اندازه کافی قدرتمند است. ولی ساختارهای دولتی ضعیف در کشور مقصد، میتواند مانع فعالیت اقتصادی فرامرزی شود. برای مثال بسیاری از شرکتها از تجارت در کشورهایی که در آن جا فعالیتهایی نظیر، رشوهخواری، سیستمهای دولتی غیرقابل اعتماد یا تعارضات اجتماعی وجود دارد، امتناع میورزند (برخی تحقیقات نشان دادهاند که این شرایط محلی نامطلوب، اگر بررسی نشود میتواند حجم و ارزش تجارت و سرمایهگذاری را بسیار بیشتر از هر مانع سیاسی و اجرایی دیگر کاهش دهد) در مقابل هنگامی که زیرساخت اجرایی کشوری قوی باشد، سطح یکپارچگی فرامرزی ارتقا مییابد.
آن دسته از ویژگیهای جغرافیایی که بر فعالیت فرامرزی کشورها تاثیر می گذارند، محصول پدیدههای طبیعی هستند. با وجود این برخی دخالتهای انسانی نیز ممکن است تأثیرگذار باشد. این بخشی از چارچوب کیج است که اکثر مردم میدانند که در شرایط یکسان و مساوی، هرچه یک کشور دورتر باشد، انجام کسب و کار در آنجا مشکلتر است. اما فاصله جغرافیایی چیزی فراتر از فاصله فیزیکی بین پایتختهای دو کشور است. از سایر ویژگیهای جغرافیایی که باید مورد توجه قرار گیرد میتوان از وجود یا عدم وجود یک مرز زمینی مشترک، اختلاف در مناطق زمانی و جوی، دسترسی به اقیانوس، توپوگرافی[۸] و فاصله داخلی کشور تا مرزها را نام برد. این موضوع جمله شکوهآمیز رئیس جمهور اسبق کانادا، ویلیام مک کینز را به یاد من میآورد: “جغرافیای ما بیش ازحد گسترده است”[۹]. علاوه بر این عوامل جغرافیایی ساخته شده به دست بشر از جمله زیرساختهای حمل و نقل و ارتباطات را نیز باید در نظر گرفت. البته این عوامل بیش از آنکه جغرافیایی باشند، اقتصادی هستند. تأثیر فاصله فیزیکی به موشکافی و مطالعه بیشتری نیاز دارد. مشخصترین تأثیر فاصلههای فیزیکی طولانیتر، افزایش قیمت حمل و نقل است.
ویژگی های جغرافیایی باعث می شود که یک شرکت میان تجارت بین المللی (مثلاً صادرات مستقیم و غیرمستقیم) و سرمایهگذاری مستقیم خارجی تفاوت قائل شود؛ چراکه با افزایش فاصله، گرایش به سرمایهگذاری مستقیم خارجی در مقایسه با تجارت بین المللی، افزایش مییابد. با این همه مدلهای جاذبه نشان میدهند که با افزایش فاصله، سرمایهگذاری مستقیم خارجی نیز کاهش مییابد؛ زیرا فاصله فیزیکی، هزینههای ارتباطی همچون هزینههای حمل و نقل را افزایش میدهد. مثال شرکت گوگل برای تأسیس دفاتری در روسیه برای ارتقای دانش محلیاش را به یاد بیاورید. هنگامیکه درباره تاثیرات جغرافیایی بر فعالیت اقتصادی فرامرزی فکر میکنید، “جغرافیای اطلاعات”[۱۰] و همچنین جغرافیای حمل و نقل را هم در ذهن داشته باشید.
فاصله اقتصادی اشاره به تفاوتهایی دارد که از طریق مکانیسمهای اقتصادی، بر فعالیت اقتصادی فرامرزی تأثیر میگذارد. بههمین خاطر مدل جاذبه نه تنها توزیع منابع اقتصادی (که مقدار مطلق تجارت را افزایش میدهد ولی تجارت را به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی[۱۱] کاهش میدهد) بلکه درآمد سرانه را نیز در نظر میگیرد. کشورهای ثروتمند فعالیت فرامرزی اقتصادی بیشتری در مقایسه با کشورهای فقیرتر دارند و همانطورکه بهطور ضمنی به آن اشاره شد به سبب وجود رابطه مثبت بین سرانه درآمد ناخالص ملی و تجارت و جریانات سرمایهگذاری، بیشتر این فعالیتها با سایر کشورهای ثروتمند انجام میگیرد.
البته درآمد سرانه بالاتر هزینههای نیروی کار بیشتری را نیز درپی دارد. این دو مورد را میتوان هم بهصورت مستقیم و هم بر اساس معیارهای جزئی تری همچون سطوح مختلف مهارت نیروی کار یا آموزش های متنوع ارایه شده به آنها مورد بررسی قرار داد. سایر عوامل تولید که درآن هزینه یا کیفیت ممکن است به این روش مورد بررسی قرار گیرد شامل زمین، منابع طبیعی، سرمایه و منابع پیچیدهتر ساخته دست بشر همچون زیرساخت و اطلاعات می شود.
در نهایت، بررسی تعامل میان کشورهای ثروتمند-ثروتمند و ثروتمند-فقیر گرچه به صورت ناقص که تحت تاثیر برخی عوامل اقتصادی رخ می دهد، ارزش مند است. این گونه تعاملات ثروتمند-فقیر، شامل روش آربیتراژ می شود. در این روش یک شرکت میزان عرضه و تقاضا را نه در بازارهای ملی بلکه در کشورهای فقیر با تکه تکه کردن زنجیرههای ارزش به صورت بینالمللی، متعادل میکند. همانگونه که در فصل ششم بیان خواهد شد، درحالیکه فاصله های فرهنگی، اجرایی و جغرافیایی میتوانند مبنای انتخاب روش آربیتراژ شوند، اما آربیتراژ بر پایه اقتصادی کارکرد بیشتری نسبت به سایر حالات دارد. بنابراین درحالیکه فاصله، تأثیر کلی کاهنده ای بر فعالیت اقتصادی فرامرزی دارد اما ممکن است چنین فعالیتی را در موقعیتهای مشخص تشویق کند.
این مطلب ادامه دارد…
[۱]. Frameworks for country analysis
[۲]. World economic froum
[۳]. Unilateral attribute
[۴]. Multilateral attribute
[۵]. Confucius
[۶]. Merriam Webster
[۷]. OECD: Organization of economic cooperation and development
[۸]. Topography
[۹]. We have too much geography
[۱۰]. Geography of information
[۱۱]. GDP
ما گروهی از مدیران و متخصصان مدیریت، مهندسی، استراتژی و بازاریابی با تجربه بین المللی هستیم که در پی ارتقای سطح دانش کاربردی مدیریت در پهنه صنعت و تجارت کشوریم. در این راه آماده ارایه خدمات در شاخه های کسب وکار گوناگون و صنایع مختلف هستیم.
آدرس: تهران، دهکده المپیک، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده مدیریت و حسابداری
شماره تماس: ۰۹۱۹۸۳۶۶۳۶۱
ایمیل: Ibc.consulting2020@gmail.com
استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.